دربرهوتِ رفتنهایت،واژههایم را تَر میکنم
تا حرف تازهتری شوند
قصهی رفتنهایت را ازبرم
این بغضِ گلوگیر را همیشه همراه دارم
اما باید دوباره قصه بگوییم برای دلِبیقرارم
قصههای من را با یکی ماند و یکی برایهمیشه رفت باید شروع کرد
مسافرجان سفرت به سلامت
میدانم این رفتنات دِگر بازگشتی ندارد
من نیز باید از این کودکانههایم دستبردارم
برای داشتنات نباید میجنگیدم
دیر دانستم همیشه جنگیدن خوب نیست
برای ذرهای بودنات به دنبالات هی میدویدم
زمین میخوردم و دلام میشکست
اما هیچوقت دستی از سمت تو برای سرپاشدنامدراز نشد
دیر دانستم من سهمی از تو ندارد
که تو برای من سیبِ ممنوعهای هستی
دلبسته بودم به چندخط پیامهایِغیرعاشقانهات
به امیدهای واهی که به دلام میدادم
سالهاست محکم و مغرور ماندهام
پای این احساسی که تیشه به ریشهام زد
شجاعت میخواهد عاشقانههایش را با دیگریببینی
و پایِ دوستداشتنات باز محکم بمانی
اما از تو جز بیتفاوتی هیچ ندیدم
کاش از من متنفر بودی
باورکن بیتفاوت بودنات هرلحظه مرامیکشد
اینکه احساسام را میدانی
و ساده از کنارم میگذری مرا میسوزاند
مقصر منام
همیشه یک من مقصر هست
نباید از یک دوستداشتنِ دروغین برایدلام فانتزی میساختام
که نباید یادم میرفت دویدن به معنیرسیدن نیست
که تو همیشه دور بودی
که فاصلهی میانِ تو و من کشندهترینمخدر بوده و هست
این حقیقتهای تلخِ نفسگیر را بایدبپذیرم
که باید دیگر هر چیز کوچک را برای حرفزدن با تو بهانه نکنم
باید دلام را از "تو" خالیکنم
خالی از هرآنچه که یادش دلام را بهدرد میآورد
از خاطرههایی که گریههایش از خندههایشبیشتر بود
باید این منِ نخکش شده را از گذشتهبیرون بکشم
سخت اما باید پنهان شوم پشت لبخندهایم
سخت اما باید به همین دردهایم با دردبخندم
سخت اما یادت که سراغام بیاید و بغضنفسهایم را ببرد باید بخندم
بخندم و دیگر نگذارم خاطرههایت اشک رامهمانِ چشمهایم کند
سخت اما میخندم و از تو میگذرم
تمامِ عمری که پای یک تو گذاشتم را پشتسر میگذارم و ساده میروم
سخت اما احساسی را که ذره ذره در تاروپودِ قلبام رخنه کرده بود را رها میکنم
آرامِجان سخت است با دیگری ببینمات ودیگر دم نزنم
سخت اما من سخت میروم
با کوله باری خالی از تو برای همیشهمیروم
تو ,سخت ,دلام ,میروم ,بخندم ,خالی ,سخت اما ,از تو ,اما باید ,تو برای ,برای همیشه
درباره این سایت